×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

هر چی بدونی بازم کمه

doostboy irani

آخرين کار

نجار پيري بود که مي خواست بازنشسته شود . او به کار فرمايش گفت که مي خواهد ساختن خانه را رها کند و از زندگي بي دغدغه در کنار همسر و خانواده اش لذت ببرد.

کار فرما از اينکه ديد کارگر خوبش مي خواهد کار را ترک کند، ناراحت شد. او از نجار  پيرخواست که به عنوان آخرين کار ، تنها يک خانه ديگر بسازد . نجار پير قبول کرد، اما کاملا مشخص بود که دلش به اين کار راضي نيست . او براي ساختن اين خانه، از مصالح بسيار نا مرغوبي استفاده کرد و با بي حوصلگي ، به ساختن خانه ادامه داد.

وقتي کار به پايان رسيد ، کارفرما براي وارسي خانه آمد. او کليد خانه را به نجار داد و گفت: (( اين خانه متعلق به توست . اين هديه اي است از طرف من براي تو .))

نجار يکه خورد . مايه تاسف بود ! اگر مي دانست که خانه اي براي خودش مي سازد. حتما کارش را به گونه اي ديگر انجام مي داد.....

دوشنبه 7 اردیبهشت 1388 - 4:46:42 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

پیوند های وبلاگ

آمار وبلاگ

27784 بازدید

7 بازدید امروز

8 بازدید دیروز

35 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements