×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

هر چی بدونی بازم کمه

doostboy irani

يک بستني ساده

بعد از مدتها يک روز عصر رفتم به يکي از کافي شاپ ها همين طور که داشتم به مردم نگاه مي کردم ديدم يک دختر آدامس فروش کوچولو آمد تو و رفت پشت يک ميز نشست.

برايم جالب بود ! پيشخدمتي که خيلي ادعاي انسانيتش مي شد به سمت آن دختر بچه يورش برد تا او را بيرون بيندازد

دختر بچه با اعتماد به نفس کامل به پيشخدمت گفت : پولش را مي دهم، هيچ چيز مجاني اي نمي خواهم

کمي پايش را تکان داد و در حالي که زير بار سنگين نگاه ديگران بود گفت يک يه بستني ميوه اي چند است؟

پيشخدمت با بي حوصلگي گفت: 5 دلار

دختر بچه دست کرد توي لباسش و پولهايش را بيرون آورد و شروع به شمردن آنها کرد بعد دوباره پرسيد يک بستني ساده چند است؟

پيشخدمت بي حوصله تر از دفعه قبل گفت : 3 دلار

دخترک آدامس فروش گفت: لطفاً يک بستني ساده بدهيد

پيشخدمت يک بستني ساده برايش آورد که فکر نمي کنم زياد همه ساده بود!

احتمالاً مخلوطي از ته مانده بقيه بستنيها

دخترک بستني را خورد و 3 دلار به صندوق داد و رفت وقتي که پيش خدمت براي بردن ظرف بستني آمد، ديد دخترک کنار ظرف بستني دو تا يک دلاري مچاله شده گذاشته براي انعام

دخترک 5 دلار پول داشت

 

 

دوشنبه 14 اردیبهشت 1388 - 3:00:55 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

پیوند های وبلاگ

آمار وبلاگ

27786 بازدید

9 بازدید امروز

8 بازدید دیروز

37 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements