عشق
عشق عشق چيست ؟ آيا تماماً حس است ؟ آيا با فكر هدايت مي شود ؟ عشق واقعي چيست ؟ آيا دوست داشتن با عشق فرق دارد ؟ آيا ميتوان دوست داشتن را به عشق حقيقي تبديل كرد ؟ اصلاً عشق چگونه بوجود مي آيد ؟ عشق را ميتوان بوجود آورد يا بوجود ميآيد ؟ وقتي از بسياري از افراد بپرسند عشق چيست ؟ اغلب پاسخشان در جهتي است كه انگار عشق فقط پركننده نقاط ضعف آنهاست و مفهوم عشق را فقط در دريافت كردن مي بينند . يا وقتي بپرسيد چگونه عاشق ميشويد ؟ پاسخشان در ديد اول آنها نسبت به فرد يا محيط خلاصه مي شود در صورتي كه آن چيزي كه اول ميبينند فقط ميتواند يك نقطه جذاب باشد و فقط دوست داشتن است كه لازم است ولي كافي نيست چون شناخت كافي نيست . يا وقتي مي پرسيد عشق واقعي چيست ؟ بعضي ها ميگويند عشق به خدا ، بعضي ديگر مي گويند مخصوص عارفان است كه در نهايت خود را ناتوان براي رسيدن به آن ميبينند . عشق توانايي تقسيم آنچه داري بين خود و ديگري ( ديگران ) است كه با شناخت خود و ديگري حاصل ميگردد . پس هم به خود احترام گذاشته اي كه لايق داشتن چيزي باشي و هم توانايي بخشيدن و قراردادن سهمي از آن را براي ديگران داري كه اينها نتيجه شناخت است . نتيجه هر شناختي رسيدن به زيبايي است ، زيبايي كه منشاء آن زيباترين است ، پس نتيجه هر عشقي هم درك زيبايي و هم تكامل و رشد و فرديت است . هر چه عشق كاملتر و واقعي تر شود ما را به منبع واقعي عشق يعني الهه زيبايي ميرساند . اصلاً عشق راهي بسوي پروردگار است . عشق ترس ما را از بين مي برد ، همچون نسيمي خنك ، خنك است نه داغ و نه سرد . پس آيا اينطور نيست كه راه رسيدن به عشق واقعي ، شناخت واقعي باشد ؟ آيا اينطور نيست كه وقتي خوب ببيني ، خوب عاشق ميشوي ؟
یکشنبه 13 اردیبهشت 1388 - 7:25:01 PM